زمینه درمان برخی بیماران باشد که وی باید از آن آگاهی یابد. آنچه یک پزشک را به طبیبی حاذق تبدیل میکند، همراهی علم پزشکی با هنر طبابت است.
این دو متضاد هم نیستند بلکه کامل کننده یکدیگرند. پزشکی در منظر عام و بیماران تصویری که پزشک از بیمار خود بدست میآورد یک پروفایل کلینیکی صرف نیست بلکه تصویر بیماری است که توسط مجموعهای از عوامل شامل خانواده، دوستان، شغل، روابط، خوشی ها و ناخوشی ها، امیدها و ترسها احاطه شده است.
بنابراین پزشکی که بدون توجه به این عوامل موثر در زندگی احساسی بیمار، در پی درمان او باشد، در کار خود موفق نخواهد شد. بیماران کسی را میخواهند که به فکر آنها باشد و عمده توجهش نه به بیماری ها بلکه به خود بیماران باشد.
این افکار زیبا و خوشایند از رابطه بیمار و پزشک امروزه بیش از پیش مورد توجه قرار میگیرد. طبابت بعنوان یک حرفه ارزشمند زمانی موثر خواهد بود که طبیب توجه ژرفی به بیمار در مقام یک انسان داشته باشد و این درک عمیق را با حس همدردی و علم و دانش کافی همراه نماید.
پزشک بیحوصله و یا بیتفاوت نسبت به بیمار موفق به کسب اطلاعات سودمند از او نخواهد شد. بد نیست پزشکان بدانند که بیماران اغلب، آنها را با دقت زیر نظر دارند و به رفتارشان توجه میکنند.
نحوه رفتار پزشک در شرح بیماری از سوی بیمار دخالت دارد. پزشک خشن و غیر علاقمند به بیمار، ممکن است در آنالیز اطلاعات بالینی یعنی یافتن راه حل مشکل بیمار ناموفق باشد. در حالیکه یک پزشک خوب با نگاهی مهربان و چشمانی پر از همدردی بیمارش را مینگرد. او بیمار را بر خود ارجح میداند نه خود را بر بیمار.
همه ما پزشکانی را ترجیح میدهیم که بدون توجه به موقعیت اجتماعی اقتصادی بیماران با آنها یکسان برخورد میکنند. این پزشکان حامی بیماران خود هستند و برای این حمایت از قدرت دانش و مهارت های ارتباطی استفاده میکنند.
به این ترتیب در حالیکه به بیمار با هر سطحی از اطلاعات احترام میگذارند، بهترین و مؤثرترین روش را برای درمان او به کار میبندند. به هنگام پرسش از بیمار ادب را رعایت میکنند و به او اجازه میدهند راحت صحبت کند در حالیکه خودشان به دقت به حرفهای او گوش میدهند. و بالاخره یکی از اساسیترین ویژگیهای یک پزشک خوب ، باور او به وجود قدرتی برتر است که همه را تحت نظر دارد. این اعتقاد باعث میشود هر کسی در انجام وظیفه خود به بهترین نحو بکوشد و پزشکان متعهد نیز از این قاعده مستثنی نیستند.