عنوان کامل پایان نامه کارشناسی ارشد : مطالعه آرا ملامحمّدطاهرقمی ومیرلوحی سبزواری درمخالفت باتصوف
تکه ای از متن پایان نامه :
کرکی[1] به عنوان شیخ الاسلام دولت صفوی انتخاب گردید اختیارات زیادی به اومحول گردید.برای درک بیشتر فضای آن دوران وتوجه شاه طهماسب به فقها بخشی از فرمان شاه طهماسب درانتخاب محقق کرکی ذکرمیکنیم.شاه طهماسب دربخشی ازاین فرمان آورده «بلند گردانیدن پرچشم شریعت نبوی راازبنیادهای کامکاری میدانیم وزنده کردن مراسم دین سید پیامبران و روش امامان(علیهمالسلام)راازجمله مقدمات ظهورامام زمان میشماریم. وبدون تردید سرچشمه وراه تحقق یافتن این مقصود جزپیروی واطاعت عالمان دین نیست و بخصوص دراین زمان باوجود عالی مقامیکه به آستان ائمه هدی پا نهاده،ختم مجتهدین،وارث علوم سیدپیامبران ونگهبان آیین امیرالمؤمنین،قبله تقواپیشگان بااخلاص و پیشوای دانشمندان،مقتدای مردم،نایب امام زمان (سلاماللهعلیه)علی بن عبدالعالیمقرر فرمودیم که سادات و اشراف ایران، وزرا وسایرارکان دولت،ایشان را مقتدا وپیشوای خوددانسته،درتمام اموراطاعت وفرمانبرداری به تقدیم رسانندونیزهرکس ازدست اندرکاران امورشرعیه وازلشکریان حکومت راعزل کند،برکنارخواهدبودوهرکه رامسوول کند، مسوول خواهد بود و موردتأییداست.مقررشده آن چیز که ازمستمری سالهای قبل ازمحل ضرب سکه باقی مانده بدون درنگ به ایشان برسانندوسکه مدینه المؤمنین حلهرانزد نمایندگان ایشان ببرند وبدون نظر ایشان ازضرب سکه خودداری نمایند وازمخالفت با این دستورات بپرهیزند…».با اختیاراتی که شاه طهماسب اول به محقق کرکی واگذار کردند، نشان از بازگذاشتنگرفتن از آرمان های معنوی وسلوک عرفانی، آفت هایی بود که تقریباًتمام طریقه های آن دوره گرفتاربودند.[2]
گرچه دراین دوره تصوف رسمی روبه افول بود اما طالبین عرفان وسلوک معنوی درهمین دوره، عده ای درسلک فیلسوفان وحکیمان وگروهی درسلک فقها، تمایلات خود را به تصوف بروز داده که این دو دستگی دربین عالمان دیندار و نامدار به وضوح مشهود می باشد.
2-1.مخالفت باتصوف دردوره صفویه
دراینجا به طور اجمال به عالمانی میپردازیم که درانتقاد ازتصوف صاحب تألیفات ومناصب اجتماعی سیاسی بوده و همچنین به کسانی که درهمین دوره باوجود مخالفت های شدید، مشی ومنش عارفانه وصوفیانه داشته، اشاره خواهیم نمود.علمادوره صفویه بخصوص ملامحمّدطاهرقمی ومیرلوحی در استنادت خود برای مقابله با به اصطلاح بدعت ها، ازاین روایت بهره گیری کرده، که وظیفه عالمان دینی را درزمان ظهور بدعت ها، مقابله با اینگونه مسائل اظهار میکند.این روایت ازرسول خدا(صلیاللهعلیهوآله)می باشد که میفرماید: «إِذَا ظَهَرَتِ الْبِدَعُ فِی أُمَّتِی، فَلْیُظْهِرِ الْعَالِمُ عِلْمَهُ، فَمَنْ لَمْ یَفْعَلْ، فَعَلَیْهِ لَعْنَه اللَّهِ».[3]دراین میان سلاطین صفوی سهم عمده ای دراین مبارزه داشته که برای روشن شدن مخالفت آنان، به کلام علامه محمّدباقر[1].ر.ک :الشیبی، کامل مصطفی ،تشیع وتصوف،ص393.
[2].کیانی،محسن،تاریخ خانقاه درایران،ص265.
[3].کلینی،محمدبن یعقوب بن اسحاق، اصول کافی،نشردارالحدیث، ج1، ص، 135.