رینا و تاکیا(2009)، در پژوهشی با عنوان “جریان های نقد آزاد مازاد ، مدیریت سود و کمیته حسابرسی”به این پرداختند که چقدر جریان نقدی آزاد مازاد به مدیریت سود مربوط است. در این مطالعه ، فرض بر این است که مدیران شرکت هایی که از جریان نقدی آزاد برخوردارند شدت عمل خوبی در اداره مدیریت سود دارند. هرچند کمیته حسابرسی از استقلال بیشتری برخوردار باشد مدیریت سود بطور مکرر اتفاق نمی افتد.کمیته حسابرسی مستقل یک نظارت موثر بر رویه های مدیریت سود فراهم می کند. این بررسی انتظار داردکه رابطه مثبتی بین جریان نقدی آزاد و مدیریت سود که بوسیله کمیته حسابرسی مستقل تعدیل شده است بدست آورد. یک نمونه از 155 شرکت لیست شده در هیات اصلی از بورس مالزی در سال 2001 بکارگرفته شده است. این بررسی شواهد تجربی مطابق با پیش بینی همه فرضیه ها بدست می آورد. این بررسی نشان می دهد که کمیته ی حسابرسی مستقل به شرکت هایی که دارای جریان نقدی آزاد هستند کمک می کند درآمد عملیات مدیریت سود رو به افزایش را کاهش دهند.
دشماخ و همکاران (2010)، با انجام پژوهشی به بررسی رابطه بین اطمینان بیش از حد اختیار عمل مدیریت و سیاست تقسیم سود پرداختند. نتایج آنان نشان داد که مدیران دارای اطمینان بیش از حد به دلیل این که تامین مالی خارجی به منظور سرمایه گذاری در شرکت را پر هزینه می دانند، در صورت نیاز به سرمایه گذاری بیشتر در آینده، سود نقدی کمتری تقسیم می کنند. همچنین آنها به این نتیجه رسیدند که در شرکت های دارای فرصت رشد کمتر و وجوه نقد کمتر، این رابطه منفی شدیدتر است.
چن و همکاران (2011) به بررسی اطمینان بیش از حد، اختیار عمل مدیریت و سیاست تقسیم سود در 745 شرکت چینی در سالهای 2009-2007 پرداختند. آنها اطمینان بیش از حد را با اختلاف بین سود پیشبینیشده و سود واقعی سنجیدند. اختیار عمل مدیریت نقش متغیر تعدیلی را داشت و برای اختیار عمل مدیریت، متغیرهای دوگانگی نقش مدیر، جریان نقد و رشد بازار را در نظر گرفتند و آن را در سه سطح فردی، سازمانی و محیطی سنجیدند و اثر متغیرهای تمرکز مالکیت، بازده حقوق صاحبان سهام، اهرم مالی و اندازه شرکت را کنترل کردند. آنها برای آزمون فرضیهها سه مدل در نظر گرفتند که در مدل اول به بررسی رابطه بین متغیرهای کنترلی و متغیرهای تعدیلی با سیاست تقسیم سود پرداختند. سپس در مدل دوم اطمینان بیش از حد مدیریت را نیز وارد مدل کردند و در مدل سوم اثر مداخله ای اطمینان بیش از حد و متغیرهای تعدیلی را سنجیدند. نتایج پژوهش نشان داد که همانند کشورهای غربی، بین اطمینان بیش از حد مدیریت ارشد و سیاست تقسیم سود رابطه منفی وجود دارد و این رابطه منفی در حضور متغیرهای دوگانگی نقش مدیر و جریان نقد قویتر است؛ در حالیکه متغیر رشد بازار در تقویت رابطه بین اطمینان بیش از حد مدیر و سیاست تقسیم سود تأثیری ندارد. سایر متغیرهای منحصر به فرد مانند مالکیت دولتی و اتصال سیاسی مدیریت باعث تضعیف این رابطه میشود.
رشید و همکاران (2012) در مقالهای با عنوان « اطمینان بیش از حد و اختیار عمل مدیریت»، اثر غرور مدیریت بر سیاست سود سهام در 62 شرکت پاکستانی در دوره زمانی 2011-2009 را بررسی کردند. اطمینان بیش از حد را با میزان حق اختیارهای در تملک مدیریت و سیاست تقسیم سود را با سود تقسیمی هر سهم سنجیدند. برای اندازهگیری اختیار عمل مدیریت سه سطح فردی، سازمانی و محیطی را در نظر گرفتند و از متغیرهای رشد، اندازه شرکت، دوگانگی مدیر، نگهداری وجه نقد، مالکیت دولتی و انتصاب سیاسی به عنوان متغیرهای تعدیلی برای اندازهگیری اختیار عمل مدیریت استفاده کردند و اثر متغیرهای بازده سهام، اهرم مالی و تمرکز مالکیت را کنترل کردند. پژوهش آنها دارای سه مدل بود که در مدل اول همه متغیرهای تعدیلی و کنترلی را برای بررسی رابطه بین سود سهام پرداختی و اختیار عمل مدیریت وارد مدل کردند. در مدل دوم متغیر اطمینان بیش از حد را با متغیرهای کنترلی و تعدیلی بررسی کردند و در مدل سوم اثر مداخلهای متغیرهای کنترلی و تعدیلی با متغیر اعتماد بیش از حد و تأثیر آن بر سود سهام پرداختی را بررسی کردند. نتایج بررسی آنها نشان داد که در پاکستان، فقط به دلیل دوگانگی نقش مدیرعامل و اندازه شرکت، رابطه منفی بین اطمینان بیش از حد مدیریت و توزیع سود سهام وجود دارد و فرضیههای دیگر رد شده است.
هریبار وهمکاران (2012)، در پژوهشی تحت عنوان پاسخ متقابل به اعتماد بیش از حد مدیریت پرداختند. آن ها از دو معیار حق الزحمه حسابرسی و اعتبار رتبه بندی موسسات به منظور تشخیص رفتار مدیران استفاده کردند. نتایج آن ها نشان می هد بین حق الزحمه حسابرسی و اعتماد بیش از حد مدیریت رابطه مثبتی وجود دارد همچنین یک ارتباط منفی معنی دار بین اعتماد بیش از حد مدیریت و اعتبار موسسات دست یافتند.
هیرشفیلد و تئو (2012)، در پژوهش خود با عنوان اینکه آیا اعتماد بیش از حد مدیران اجرایی بهتر نوآوران است که با اقتباس از ادبیات نظری علم روان شناسی، به شواهد تجربی درحوزه های مالی و حسابداری دست یافتند که مدیران دارای اعتماد به نفس بیشتر هنگامی که دارای وجه نقد زیادی هستند، بازده پروژه های سرمایه گذاری را بیش از واقعیت برآورد کرده و سرمایه گذاری بیشتری در آن پروژه ها انجام می دهند.
احمد و دولمان(2013)، به بررسی رابطه بین اعتماد بیش از حد مدیریت و محافظه کاری حسابداری پرداختند. به این نتیجه رسیدند که بین اعتماد بیش از حد مدیریت و م
حافظه کاری حسابداری رابطه منفی وجود دارد. همچنین آن ها نشان می دهند که وجود نظارت خارجی تاثیری بر کاهش این اثر نخواهد داشت.
کوهن وهمکاران (2013)، در مطالعه ای به بررسی اثر کمیته حسابرسی متخصص صنعت برنظارت در فرآیند گزارشگری مالی پرداختند. نتیجه این پژوهش اینکه اعضای کمیته حسابرسی که دارای هم تخصص حسابداری و هم کارشناس صنعت می باشند عملکرد بهتری نسبت به کسانی هستند که تنها دارای تخصص حسابداری می باشند. به طورکلی این نتایج نشان می دهد که تخصص صنعت، زمانی که با تخصص حسابداری ترکیب می شود، می تواند اثربخشی کمیته حسابرسی در نظارت بر روند گزارشگری مالی را بهبود بخشد.
چن وهمکاران(2014)، به بررسی اعتماد بیش از حد مدیریت و کنترل های داخلی پرداختند نتایج پژوهش نشان می دهد که شرکت های با مدیران با اعتماد بیش از حد احتمال بیشتری به حفظ کنترل های داخلی بی اثر دارند. همچنین نشان می دهند که ایجاد کنترل های داخلی”مقرون به صرفه”در شرکت براساس ویژگی های تیم مدیریت متفاوت است.
حبیب ونظیر(2015) در پژوهش خود تحت عنوان “اعتماد بیش از حد مدیریت و انتخاب تامین مالی خارجی” به این نتیجه دست یافتندکه مدیران با اعتماد بیش از حد تامین مالی خارجی را ترجیح میدهد در واقع نتایج آن ها نشان می دهد رابطه مثبت و معنی داری بین اعتماد بیش از حد مدیریت و انتخاب تامین مالی خارجی وجود دارد .
آدام وهمکاران(2015) در پژوهش خود تحت عنوان “اعتماد بیش از حد مدیریت و مدیریت ریسک شرکت” نتایج آن ها نشان می دهد اعتماد بیش از حد مدیریت در تصمیمات شرکت نفوذ کرده و برآن ها اثر می گذارد همچنین بر تصمیم های مدیریت ریسک شرکت های بزرگ نیز اثر می گذارد.
رد وهمکاران(2015) در پژوهش خود تحت عنوان “تاثیر تغییرات گزارش حسابرس و کمیته حسابرسی و بر کیفیت حسابرسی و حق الزحمه حسابرسی” نتایج آن ها نشان می دهد تغییرات در گزارش حسابرس وکمیته حسابرسی باعث بهبود کیفیت حسابرسی بدون افزایش قابل ملاحظه در حق الزحمه حسابرسی می شود.
اکایلی وهمکارن(2015) در پژوهش خود تحت عنوان “اثر بخشی کمیته حسابرسی و درآمد اختیاری” به این نتیجه دست یافتند که استقلال کمیته حسابرسی و استقلال حسابرس و اندازه کمیته حسابرسی باعث محدود کردن در دستکاری درآمد شرکت ها می شود.
داکسی وهمکاران(2015) در پژوهش خود تحت عنوان”نقش حسابرس و اثر متناقض کیفیت کمیته حسابرسی بر محافظه کاری حسابرس” به این نتیجه دست یافتند که افزایش کیفیت کمیته حسابرسی باعث کاهش ریسک حسابرسی می شود که این خود باعث محافظه کاری کمتر حسابرس می شود ، از سوی دیگر کیفیت بالای کمیته حسابرسی و استقلال آن از مدیریت باعث حمایت بیشتر از حسابرسان می شود که به حسابرسان اجازه می دهد در مذاکره با مدیریت تهاجمی تر عمل کنند و در نتیجه محافظه کارتر باشند.
چریستن سن وهمکاران(2015) در پژوهش خود تحت عنوان “تاثیرکمیته حسابرسی در انتخاب ، نگهداری و اثربخشی حسابرس شرکت و حق الزحمه” نتایج پژوهش آن ها نشان می دهد که کیفیت وتجربه ارتباط با شرکت های حسابرسی از عوامل کلیدی در انتخاب و حفظ تصمیم گیری کمیته حسابرسی می باشد. همچین کمیته حسابرسی که تجربه همکاری با 4 شرکت بزرگ را دارند به احتمال زیاد آن 4 شرکت را به عنوان حسابرس شرکت انتخاب می کنند ، همچنین داشتن یک شریک سابق 4 شرکت بزرگ حسابرسی در کمیته حسابرسی به میزان متوسطی بازده حسابرسی را افزایش می دهد.
دولمان وهمکاران(2015)، به بررسی اعتماد بیش از حد مدیریت وحق الزحمه حسابرسی در 7661 شرکت آمریکایی در سالهای 2010-2000 پرداختند. در پژوهش آن ها مدیران بسیار مطمئن تمایل به دست بالاگرفتن توانایی خود و پرداخت های آینده پروژه ها دارند؛ اما احتمال اثر رویدادهای ناسازگار را دست کم می گیرند. در نتیجه حسابرسان برای پاداش تلاش حسابرسی بیشتر ناشی از ریسک بالای حسابرسی، حق بیمه دستمزد را مطالبه می کنند. بر عکس، مدیران بسیار مطمئن ممکن است خدمات حسابرسی کمتری را به دلیل اعتماد به نفس بالا در گزارش مالی شرکت خود یا تمایل به کاهش بررسی دقیق حسابرس بر حسابداری متهورانه تقاضا کنند. یک کمیته حسابرسی قوی می تواند ریسک های حسابرسی مربوط به اعتماد بیش از حد مدیریت را کم کند یا مانع کاهش خدمات حسابرسی توسط مدیران بسیار مطمئن شود. در نتیجه رابطه بین دستمزدهای حسابرسی و اعتماد بیش از حد مدیریت را کاهش دهد. ارتباط منفی بین اعتماد بیش از حد مدیریت و حق الزحمه حسابرسی برای شرکت های فاقد کمیته حسابرسی قوی وجود دارد و با حضور یک کمیته حسابرسی قوی این رابطه منفی کاهش می یابد. همچنین نشان می دهند شرکت های با اعتماد بیش از حد مدیریت تمایل کمتری به استفاده از حسابرسان متخصص دارند.
2-10-2- پژوهش های داخلی مرتبط با پژوهش
در ایران، پژوهشی که کاملاً مرتبط با موضوع مورد نظر این مطالعه باشد، صورت نگرفته است. پژوهشهایی که در آنها از مفهوم اعتماد بیش از حد، حق الزحمه حسابرسی، کمیته حسابرسی و تخصص صنعت حسابرس استفاده شده است، به شرح زیر هستند:
سجادی و زارعی (1386) تاثیر ویژگی های موسسه حسابرسی و صاحبکار را بر حق الزحمه حسابرسی بررسی نمودند. در پژوهش آن ها عوامل موثر بر حق الزحمه حسابرسی از دیدگاه شرکای موسسه های حسابرسی در ایران مورد بررسی قرار گرفته است. پژوهش مذکور از نوع توصیفی- کاربردی بوده و با استفاده از پرسشنامه، داده های لازم گردآوری شده و از طریق فرض ها و روش های آماری، مورد آزمون قرار گرفتند. نتایج پژوهش نشان می ده
د، تخصص صنعت موسسه حسابرسی، کیفیت گزارش حسابرسی، میزان دعاوی حقوقی صاحبکار وتنگناهای فرآیند گزارش حسابرسی در تعیین حق الزحمه حسابرسی موثر است. همچنین نتایج آنها نشان می دهد شهرت موسسه حسابرسی، استقلال حسابرسان موسسه حسابرسی و شهرت صاحبکار در تعیین حق الزحمه حسابرسی تاثیری ندارند.
خوش طینت و نادی قمی (1388) چارچوب رفتار اطمینان بیش از حد و بازده سهام را بررسی کردند. آنها با طرح 4 فرضیه و آزمون آنها بر اساس دادههای 119 شرکت در بورس اوراق بهادار تهران طی دوره زمانی 1386-1378 به این نتیجه رسیدند که شواهد ضعیفی در مورد وجود ویژگی رفتاری اطمینان بیش از حد در بین مشارکتکنندگان بورس اوراق بهادار تهران وجود دارد.
اسلامی بیدگلی و طهرانی (1389) رابطه اطمینان بیش از حد سرمایهگذاران انفرادی و حجم مبادلات آنها در بورس اوراق بهادار تهران در سال 1385 را بررسی کردند. در این مطالعه، درجه اطمینان بیش از حد سرمایهگذاران با معیارهای تخمین نادرست دقت اطلاعات، اثر بهتر از متوسط و توهم کنترل سنجیده شده و حجم مبادلات نیز به دو معیار میزان سرمایهگذاری و تعداد مبادلات شکسته شده است. معناداری رابطه رگرسیونی بین حجم مبادلات با متغیرهای اعتماد بیش از حد نیز مورد آزمون قرارگرفته و تأیید شده است. یافتههای آنها بیانگر ارتباط ضعیف بین این متغیرها است. همچنین تأثیر سن، تحصیلات و سابقه حضور در بورس بر سطح متغیرهای اطمینان بیش از حد و حجم مبادلات، به وسیله آنها بررسی شده است.
فلاح شمس لیالستانی و همکاران (1389) به بررسی اثر تجربه حرفهای مدیران شرکتهای سرمایهگذاری در بورس اوراق بهادار تهران بر ریسکپذیری و اطمینان بیش از حد و رفتار تودهوار آنها پرداختند. نتایج نشان داد که بین تجربه و ریسکپذیری مدیران رابطه معنیدار معکوس و بین تجربه و رفتار تودهوار آنها رابطه معنیدار مستقیم وجود دارد. همچنین بین تجربه و اطمینان بیش از حد رابطه معنیدار معکوس وجود دارد. بدین ترتیب مدیران کمتجربهتر در مقایسه با مدیران باتجربهتر دارای اعتماد بیش از حد بیشتر و رفتار تودهوار کمتر بوده، ریسکپذیرتر هستند و بازده بالاتری کسب مینمایند.
تنانی و نیکبخت (1389) عوامل موثر بر حق الزحمه های حسابرسی را در بین شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی سال های 1382 تا 1386 آزمون کرده اند. روش آماری در این پژوهش تحلیل همبستگی از طریق روش تخمین داده های تلفیقی (تابلویی) بوده است. یافته های این پژوهش نشان داد متغیرهای حجم عملیات (اندازه) شرکت، پیچیدگی عملیات شرکت، نوع موسسه حسابرسی و تورم ارتباط معناداری با حق الزحمه حسابرسی دارند ولی متغیرهای ریسک حسابرسی و تحصیلات و تجربه مسئول تهیه کننده صورت های مالی با متغیر وابسته فاقد ارتباط آماری بودند.
احمدپور و همکاران(1389)، بیان می کنند که کیفت حسابرسی موجب اطمینان بخشی به اعتباردهندگان و سرمایه گذاران شده و ریسک اطلاعاتی آنان را کاهش و هزینه بهره استقراض شرکت را تحت تاثیر قرار می دهد. بنابراین از آنجا که تخصص حسابرس در صنعت یکی از شاخص های کیفیت حسابرسی است به نظر می رسد که می تواند باعث کاهش نرخ بهره شرکت شود.
علوی طبری، رجبی و شهبازی(1390) پژوهشی را با عنوان رابطه ی نظام راهبری و حق الزحمه حسابرسی مستقل شرکت ها انجام دادند.آنها در این مطالعه، تعداد 201 شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در سال 1387 را بررسی کردند. آنها در این پژوهش نتیجه گرفتند که بین درصد مالکیت نهادی دولتی و شبه دولتی و نوع حسابرس با حق الزحمه حسابرسی مستقل رابطه ای مستقیم و معنادار وجود دارد. همچنین، نشان دادند که بین استقلال هیات مدیره و حق الزحمه حسابرسی رابطه معناداری وجود ندارد.
