ب- یادگیری انطباقی، پیشگیرانه، عملی
مارکوارت یادگیری سازمانی را به سه دسته طبقهبندی میکند. یادگیری انطباقی، یادگیری پیشگیرانه و یادگیری عملی. این یادگیریها محدود کنندهی هم نیستند به طوری که ممکن است همزمان بیش ازیک نوع یادگیری درسطح فرد، گروه وسازمان رخ دهد.
– یادگیری انطباقی : یادگیری انطباقی زمانی رخ میدهد که فرد، تیم وسازمان ازتجربه وارزیابی (عملکرد گذشتهی خود میآموزند. یادگیری انطباقی، حرکت ازاقدام (عمل) به نتیجه، ارزیابی نتایج و سپس بازخوراست. یادگیری انطباقی ممکن است تک حلقهای یا دوحلقهای باشد.
– یادگیری پیشگیرانه : یادگیری پیشگیرانه، فرایند کسب دانش ازچشماندازآیندههای مختلف (رویکرد حرکت ازچشمانداز به عمل سپس به ارزیابی) است. این نوع یادگیری، بیشتریک نوع یادگیری سازمانی پویا وخلاق است.این نوع یادگیری، به طورقابل توجهی سازمان را توانمند میکند. زیرا کارکنان دریادگیری خود، فوق فعال ارزیابی کننده وخلاق هستند.
– یادگیری عملی : یادگیری عملی به معنی جستجو دربارهی واقعیت موجود و به کارگیری دانش در جهت توسعهی افراد، گروهها و سازمان است. یادگیری عملی شامل کارکردن بروی مسائل واقعی، تمرکز بر دانش حاصل شده و اجرای واقعی راه حلها است. به کارگیری این روش به عنوان فرایند نظام یافته، یادگیری سازمانی را افزایش میدهد. به گونهای که سازمان میتواند اثربخشتربه تغییرات پاسخ دهد. این نوع ازیادگیری، طرح و نتایج سوالات جدید درمورد دانش موجود را همراه با ارزیابی اقدامات انجام شده درطی وبعد از جلسات حل مسأله تاکید میکند. (مارکوارت، ١٣٨۵، ص۶۵)
ج- انواع یادگیری از دیدگاه شاین
شاین سه نوع یادگیری رامطرح میکند که عبارتند از:
– یادگیری مهارت و عادت : این نوع یادگیری کند و تدریجی است. زیرا که برای عمل و اجرا است و یادگیرندگان باید به بهبود موقعیت عدم شایستگی موقتی خود تمایل داشته باشند. این نوع یادگیری هنگامی حفظ میگردد که ما فرصتهایی جهت اقدام و خطا کردن ارائه کنیم و پاسخهای صحیح را به طور دائمی پاداش دهیم.
– شرطی سازی احساسی و اضطراب اکتسابی : این نوع یادگیری به واسطهی تحقیق پاولف درشرطی سازی سگها معروف شده است. این نوع یادگیری وقتی یک باررخ داد، حتی درصورت حذف شدن محرکهای واقعی ادامه خواهد یافت.
– کسب دانش: کسب دانش سومین نوع یادگیری است. بسیاری ازنظریههای یادگیری بیان میکنند که اساس یادگیری، کسب اطلاعات ودانش ازطریق انواع فعالیتهای شناختی است. (نقل ازمارکوارت، ١٣٨۵، ص ۶٨)
سطوح یادگیری سازمانی
– یادگیری فردی: یادگیری فردی به تغییر مهارتها، بینشها، دانش، گرایشها و ارزشها اشاره میکند که ازطریق مطالعهی شخصی، آموزشهای مبتنی برفن آوری ومشاهده کسب میشود. (مارکوارت، ١٣٨۵، ص ٣۵)
سازمانها تنها ازطریق افراد یاد میگیرند که چطوریاد بگیرند.اگرچه یادگیری فردی، یادگیری سازمانی را تضمین نمی کند، اما بدون آن یادگیری سازمانی رخ نمیدهد. (سنج، ١٣٨۵، ص١٧۵)
بنابراین توانایی وتعهد هرفردی برای یادگیری یک عامل اساسی است. فرصتهای یادگیری از همکاران و یادگیری با کمک کامپیوتر، تجریات کاری روزانه، وظایف تخصصی در پروژهها و بصیرتهای شخصی است. (مارکوارت، ١٣٨۵، ص۵١ )
– یادگیری گروهی یا تیمی: یادگیری گروهی یا تیمی مربوط به افزایش دانش، مهارتها و شایستگیهایی است که به وسیله و یا داخل گروهها به دست میآیند. تیمها برای سازمانها بسیارمهم هستند. تیمهای کاری باید قادربه تفکر، خلق و یادگیری اثربخش به عنوان یک موجودیت باشند. تشخیص این نکته مهم است که یادگیری تیمی به طور اساسی متفاوت ازآموزش گروهی است. زیرا که این نوع یادگیری چیزی بیش ازکسب مهارتهای گروهی است. یادگیری تیمی به یادگیری خود مدیریتی، خلاقیت و جریان آزاد اندیشهها تأکید دارد. سیستم یادگیری تیمی موفق، تضمین میکند که تیمها تجربیات منفی ومثبت خود را با سایرگروههای موجود در سازمان به میان گذاشته و در نتیجه بهطور جدی رشد فکری شرکت را ارتقاء میدهند.
یادگیری تیمی نیازبه عناصرسه گانه زیر دارد:
– نیازبه پیگیری مسائل پیچیده ازطریق بصیرت جمعی.
– نیازبه اقدام نوآورانه وهماهنگ.
– توانایی تشویق وبرانگیختن یادگیری درسایرتیمها. (مارکوارت، ١٣٨۵، ص ۵٣)
یادگیری تیمی به این معناست که تیمها قادرباشند به عنوان یک هویت واحد فکر کنند، چیزی راخلق کرده و بیاموزند. یادگیری تیمی به عنوان یک مدخل و پلی برای حصول یادگیری سازمانی است، به نحوی که برای همه به اشتراک گذاشته شود. (پاولوسکی، ٢٠٠٠، ص٣)
– یادگیری سازمانی : یادگیری سازمانی بیانگرقابلیت توسعه یافتهی فکری و بهرهوراست که ازطریق تعهد به آنها برای بهبود مستمردرسراسرسازمان حاصل میشود. (مارکوارت، ١٣٨۵، ص ٣۶)
استاتا براساس دوجنبهی اساسی یادگیری فردی وتیمی را ازیادگیری سازمانی متمایزمی کند. اول اینکه یادگیری سازمانی از طریق چشماندازمشترک، دانش و الگوهای ذهنی اعضای سازمان رخ میدهد. دوم اینکه یادگیری سازمانی براساس دانش و تجربهی گذشته یعنی حافظهی سازمانی ایجاد میگردد که این حافظه به سازوکارهایی ازقبیل سیاستها، استراتژیها و مدلهای روشن برای ذخیرهی دانش وابسته میباشد. (مارکوارت، ١٣٨۵، ص۵٧)
به گفتهی آرجریس اگرچه انواع یادگیری فردی، تیمی و سازمانی با هم درارتباط
هستند، ولی یادگیری سازمانی بیش ازمجموع یادگیری فردی و گروهی است. با وجود اینکه افراد وگروهها عاملانی هستند که ازطریق آنها، یادگیری سازمانی ایجاد میشود. اما فرایند یادگیری تحت تاثیرتعداد متعددی ازمتغیرهای اجتماعی، سیاسی و ساختاری قراردارد. این فرایند شامل به اشتراک گذاشتن دانش، باورها و مفروضات درمیان افراد و گروهها است. (نقل ازمارکوارت، ١٣٨۵، ص۵٧)
فرایند یادگیری سازمانی
