4- همکاری و شراکتی که از طریق فرآیند مدیریت موجودی بر مبنای فروشنده شکل میگیرد، جریان در زنجیره تأمین را هموار میکند و دسترسی به دادههای سطح فروش مشتری پیشبینی را سادهتر میکند.
5- کاهش خطاهای سفارش دهی ناشی از خطای سیستم مشتری
6- دسترسی به اطلاعات مربوط به سطح موجودی مشتریهای مختلف به فروشنده این امکان را میدهد که به راحتی اولویتها را شناسایی کند پیش از پیادهسازی مدیریت موجودی بر مبنای فروشنده، یک تأمینکننده و یا تولید کننده حجم محصولات در انبار مشتریانی که سفارش دادهاند، در اختیار نداشت. اما با پیادهسازی مدیریت موجودی بر مبنای فروشنده او قادر به مشاهده نیاز بالقوه مشتری به یک قلم کالا پیش از ظهور نیاز به آن است.
7- برنامههای مربوط به موجودی به راحتی قابل پیشرفت هستند (آلتکر،2005 )
2-4-15- چالشها و محدودیتهای مدیریت موجودی بر مبنای فروشنده
رویکرد مدیریت موجودی بر مبنای فروشنده با چالشها و محدودیتهای خاص خود روبرو است.
برخی از شرکتها بدون اینکه از دادههای مربوط به مشتری به طور مؤثری در برنامهریزی تولید بهرهبرند، تحت استراتژی ساخت برای انبار به تولید خود ادامه میدهند.
برای رعایت اولویت خدمات در مورد شرکای فرآیند مدیریت موجودی بر مبنای فروشنده، برخی از تأمین کنندگان بخش از موجودی خود را ذخیره کرده و کنار میگذارند و در نتیجه برای خدمت دهی به سایر مشتریان (مشتریانی که تحت سیستم مدیریت موجودی بر مبنای فروشنده خدمت دهی نمیشوند) کمبود پیش میآید.
در صورتی که پیوستگی و یکپارچگی سیستم کافی نباشد، فروشنده نمیتواند به طور کامل به اطلاعات موجودی مشتری دسترسی داشته باشد.
انتظارات و توقعات بیش از حد برخی از مشتریان و یا خرده فروشان
مقاومت نیروهای فروش به علت نگرانی در مورد از دست دادن کنترل، فروشهایی را که بر اساس برنامههای انگیزاننده انجام میشوند، تحت تأثیر قرار میدهد.
شک و تردید و عدم اطمینان از جانب کارکنان
محدود بودن سطح کلی هماهنگی و همکاری
سطح جزییات برنامهریزی، همچنان به طور معمول بالاست
با توجه به اینکه پس از پیاده سازی فرآیند مدیریت موجودی بر مبنای فروشنده، جریان روشنتر شده و تولید کننده کنترل بیشتری بدست میآورد، انتظارات و توقعات مشتری /خرده فروش نیز از او افزایش مییابد. نتایجی که از صنعت بدست آمده نشان میدهد که بسیاری از خردهفروشان از اجرای این برنامهها ناامید شده و آنها را قطع میکنند و هر دو شریک تجاری به طور مساوی یکدیگر را به علت عملکرد نامناسب مورد سرزنش قرار میدهند.
پیادهسازی هر چه کارآمدتر فرآیند مدیریت موجودی بر مبنای فروشنده به شراکت قوی با ارتباطات فعال، به اشتراک گذاشتن اطلاعات، حل مشکلات به صورت گروهی و همکاری برای توسعه مداوم بستگی دارد (همان منبع).
2-4-3 فرهنگ سازمانی
بسیاری از صاحبنظران در این مورد اتفاق نظر دارند که مقصود از فرهنگ سازمانی سیستمی از استنباط مشترک است که اعضا نسبت به یک سازمان دارند و همین ویژگی موجب تفکیک دو سازمان از یکدیگر میشود.
یک سیستم که اعضای آن دارای استنباط مشترک هستند از مجموعهای ویژگیهای اصلی تشکیل شده است که سازمان به آنها ارج مینهد و برای آنها ارزش قائل است. در تحقیقات صورت گرفته هفت ویژگی اصلی در مجموع فرهنگ سازمانی را تشکیل میدهند که به شرح ذیل عنوان شدهاند.
1- خلاقیت و خطر پذیری: میزانی که افراد تشویق میشوند تا خلاق؛ نوآور و خطرپذیر گردند.
2- توجه به جزییات: میزانی که انتظار میرود کارکنان بتوانند مسائل را تجزیه و تحلیل کنند و به صورتی دقیق به امور بپردازند.
3- توجه به نتیجه: میزانی که مدیریت به نتیجههای یا ره آوردها توجه میکند. نه به روشها و فرآیندهایی که باید برای دستیابی به این نتیجهها به کاربرد.
4- توجه به افراد: میزانی که مدیریت به کارکنان اجازه میدهد در تصمیمگیریها مشارکت کنند و میزانی که مدیریت درباره اثرات نتیجههای تصمیمگیری بر افراد توجه میکند.
5- تشکیل تیم: میزانی که مدیریت کارها را به گونهای تنظیم میکند که به وسیله تیم و نه بوسیله افراد انجام شود.
