در پایان ذکر این نکته ضروری است که نگارنده به منظور گردآوری منابع با مشکلات فراوانی روبرو بوده و برای ارتقاء زمینههای علمی و پژوهشی این رساله تلاشی وافر نموده است. اما به کاستیهای پژوهش نیز که ناشی از کمبود منابع است اقرار دارد.
فصل اول: کلیات پژوهش
بیان مسئله
هنر نقاشی بهعنوان زبان تصویری یک ملت و یا یک تمدن قادر است پیام و پیغام خود را با بیانی شیوا به جامعۀ مخاطب منتقل کند. در این بین مؤلفههای بسیاری وجود دارند که به انتقال بهتر این مفاهیم کمک میکنند. درواقع آثاری که در لوای هنر نقاشی خلق میشوند با استفاده از مولفههای گوناگون علاوهبر آنکه در سطح بالاتری از جنبههای زیباشناسانه ارائه میگردند میتوانند در راستای انتقال پیام به جامعۀ مخاطب گامهای بلندتری بردارند. جریان سقاخانه و به بیان بهتر هنر نقاشی سقاخانه نیز این مولفهها را در دل خود جای داده است. در این بین نشانههای مختلف که بسیاری از آنها از سنت گرفته شده و ریشه در فرهنگ مردم دارد نقش این مولفهها را در آثار نقاشی بازی میکند. نشانههای بومی بهعنوان جزئی از این نشانهها در این نوع نقاشی جایگاه برجستهای داشته است. بنابراین تاثیر این نشانهها در نقاشی سقاخانهای و توجه به مفاهیم آنها و نیز نگاه ویژه به هنر ایرانی در سالهای اخیر، نیاز به مطالعات بیشتر را در این زمینه میطلبد. به این دلیل و نیز به دلایل دیگر بررسی و کاوش بیشتر در این زمینه ضروری مینماید از جمله: نگارنده همواره توجهی ویژه به هنر مدرن ایرانی، ورود نشانههای بومی، ملی، مذهبی و قومی در این هنر و نیز چگونگی تلفیق این نشانهها در هنر ایران داشته است. از سویی دیگر کمتر پژوهندهای به بررسی این مسئله پرداخته است و کمبود منابع و مطالب نیز در این زمینه مشهود است.
در این راستا سعی شده است با مطرحکردن چند پرسش و فرضیه، امکان روشنشدن بخشهای مبهم این مسئله فراهم آید.
پرسشهای پژوهش
سوالات و ابهاماتی که سبب نگارش این پژوهش بوده است به شرح ذیل است:
نشانههای بومی جریان سقاخانه کداماند؟
افراد نام برده چگونه و با چه روندی از آنها بهره جستهاند؟
ویژگیهای کمی و کیفی این نشانهها چیست؟
تمایز و تشابه نشانههای بومی در آثار این هنرمندان کداماند؟
فرضیات پژوهش
فرضیاتی که براساس سؤالات پژوهش مطرح است عبارتاند از:
به نظر میرسد نشانههای بومی که نقاشان جریان سقاخانه از آنها بهره بردهاند عموماً شامل نشانههائی است که ریشه در فرهنگ و سنت مردم داشتهاست.
نقش نشانههای بومی در شکلگیری آثار نقاشان سقاخانه بسیار بااهمیت است.
میان هنر مدرن و هنرهای سنتی ایران اسلامی همانندی زیادی وجود دارد. بهطوریکه میتوان از این تشابهات در خلق آثار مدرن استفاده کرد.
ویژگیهای کمی و کیفی آثار هنرمندان جریان سقاخانه، مجموعهای از عناصر و رفتارهای بصری هستند که در شاخههای مذهبی، قومی و بومی با هم عجین شدهاند.
باتوجه به نگرش نوپای نقاشی سقاخانه به سوی نگاه ((دیگری)) و همچنین فراوانی قابلیتهای تصویری در فرهنگ بومی، مذهبی، آئینی و سنتی ایران، این فرض محتمل است که هر سه هنرمند مورد پژوهش، گاه با دیدگاه بیانگرایانه و گاه زیباشناسانه به نشانههای بومی، مذهبی، ملی و سنتی تمایل نشان دادهاند.
هنرمندان مورد پژوهش در بهکارگیری نشانههای بومی و ملی، از لحاظ توجهنداشتن به کیفیتهای مفهومی و بیانی این نشانهها و نیز داشتن نگاه ظاهری به آنها یکسان بودهاند.
اهداف پژوهش
نگارنده در این پژوهش برای رسیدن به پاسخ پرسشهای مطرح شده و صحت و سقم فرضیهها، بررسی و تحلیل نشانههای بومی را در جریان سقاخانه(بهویژه افراد شاخص این جریان همچون زنده رودی، تناولی و تبریزی) هدف اصلی خود قرار داده است. بهعلاوه آشنائی با نقش بیانی نشانههای بومی در آثار نقاشان سقاخانهای و همچنین بررسی قابلیتهای زیبائیشناختی این نشانهها در آثار این سه نقاش سرآمد، اهداف فرعی این پژوهش محسوب میشود.
سابقه و پیشینۀ پژوهش
